من...خودم...تو...

همیشه از فاصله می ترسیدم

از فاصله بین من و خودم

بین خودم و خودت

...

تو اومدی به من نزدیک شدی

من و از خودم جدا کردی

وقتی خوب دور شدیم

رفتی و دور شدی

وقتی داد زدم:

کجا می ری ؟تنهام نذار

گفتی:

تو دیگه خودت نیستی...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ب.ظ http://www.doroghcity.blogsky.com

امشب دلم گرفته و تنهاست


با من هر چه هست تمناست

امشب دلم ز موج فراقش

چون زورقی شکسته به دریاست

با او نماز قافله عشق

در سینه ام همیشه مهیاست

امشب ستاره های نیازم

بر دشت ماه غرق تماشاست

ساحل که رو به روی تو باشد

رفتن میان موج چه زیباست ...




behzad سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:50 ب.ظ http://www.daryaye-gham-b.blogfa.com

salam azizam
omidvaram hameshen shad bashi
rasti webe gashangi dari
fadat besham age vagt kardi ye sari ham be man bezan mamnon misham bye :x :-*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد