نیستم

نیستم.

روی پیشانی سرد تو راه میروم.

میخواهم آنچه که پشت پیشانی ات پنهان شده را کنکاش کنم.

بلکه خودم را در خاطراتت پیدا کنم...

هستم آیا؟

نظرات 3 + ارسال نظر
هومن سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:09 ب.ظ http://eshghe-man.blogfa.com

salam asal jan...ba andoohi ziad hadesae ke baraye azizanat oftadaro tasliat migam...va baraye amorzidane an azizan va tasala va arameshe too doa mikoonam..az tarafe dostat hooman

رضا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:48 ب.ظ http://dosteman.blogsky.com

در خاطر ما هستی دوست خوبم نگران نباش

[ بدون نام ] جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:28 ب.ظ

دقایقی تو زندگیت هست که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه که دلت میخواد اونو از تو رویات بیرون بکشی و توی دنیای واقعی با تمام وجوت ، بغلش کنی ، من تصمیم گرفتم غصه نخورم ... با امید برم جلو ... امید ... امید شاید این تلقین ها کمی بهم کمک کنه ..!. شاید تو رو دیگه نبینمت ... من باید قوی باشم ... من تحمل میکنم ... من گله نمیکنم از دوری از دلتنگی ... از نبودنت ... من میتونم من باید بتونم عزیزم ... شبی که از عشقم پرواز داشتی احساس کردم یه تکه از وجودم پر زد و رفت ... رفت ، چون که دوستت دارم ... تا آخر دنیا حتی اگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد