دیروز که دلم پیش دلت بود گرو دستان مرا سخت فشردی که نرو امروز که دلت میل دیگری دارد کفشان مرا جفت نمودی که برو

نظرات 25 + ارسال نظر
دختری که هیچ کس و جز تو نداره جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:09 ب.ظ http://banooyemah.blogsky.com

مترسک فهمیده بود که تا او هست کلاغ ها از گرسنگی میمیرند فردا صبح مترسک مرده بود ...

بانوی ماه جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:10 ب.ظ http://banooyemahtanha.blogsky.com

من جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:16 ب.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

من امیدوارم به این کشاکش زندگی..
به جای من بخند!

[ بدون نام ] شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:27 ب.ظ

دوست داشتن مثل پاک کن سر مداد نوکیه!

اینقدر دلت نمیاد ازش استفاده کنی

تا گم میشه

یا اینقدر گازش میگیری

تا هیچی ازش نمیمونه



دیوان عشق شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:41 ق.ظ http://arman-delsokhte.blogfa.com/

سلام عزیز وی زیبایی داری منم با تو موافقم
تا زمانی که چشمانی وفادار برایمان اشک میریزند زندگی به رنج کشیدنش می ارزد
با یسری به ما بزن خوشحال میشم
موفق باشی

ف-م شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:25 ق.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

تولد دوباره ات رو بهت تبریک میگم و احسنت به همتی که تونستی از پیله ای که "شاید" محصورت کرده بود بیایی بیرون .

برای منم دعا کن نازنین!

یاحق...

ف-م شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:22 ب.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

من آپم ، دوست داشتی بیا . خوشحال میشم!
یاحق!

مزتضی یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:52 ب.ظ http://crazypc.blogsky.com

سلام
ایول تحول
امیدوارم دلگیر نشی

ف-م دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:15 ق.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربونم!

خوبی عزیز؟! امیدوارم آرومتر شده باشی... شاید این شبها فرصت خوبیه برای خالی کردن خودمون از همه چیزایی که اذیتمون میکنه...
بازم بیا پیشم خوشحالم میکنی نازنین!
یاحق!

کامیار چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:14 ق.ظ http://kamyararyana.blogfa.com

زیبا بود . بای.

کاوه جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:10 ق.ظ http://porkonpiyalera.blogfa.com

سلام
یه شروع تازه همیشه جالب تر از شروع اوله چون چیزی که همرات داری تجربه است از یه شکست(البته احتمالا)
دوباره شروع کن
نترس.تا هنوز چیزی داری که از دست ندادیش نترس

ف.م چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:24 ب.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

خیلی دردناک بود... ممنون

یاحق!

مهجبین چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.mahjabin1369.blogfa.com

سلام
مرسی از این که به من سر زدی
این جمله ای رو که نوشتی یه بار یکی به من گفت و سر این جمله تو دل من یه غوغایی به پا شد که نگو
خلاصه من کلی با همین یه جمله خاطره دارم
موفق باشی بازم به من سر بزن

امیر پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:44 ق.ظ http://pws.blogsky.com

سلام دوست من .
خوبی ؟
مطلبت زیبا بودش .
منم بعد از مدت هـــــــــــــــــــآ اپـــــــیدم...
راستی ببخش که دیر بهت سر زدم .
امیدوارم که منو فرامشو نکرده باشی .
بدوووووووو بیا که منتظرم .

دو دوست در بیابانی در حرکت بودند.در میانه راه بر سر موضوغی به مشاجره پرداختند.
در این میان یکی از آن دو دوست بر صورت دیگری سیلی زد.

آنکه بر صورتش سیلی خورده بود ناراحت شد.اما چیزی نگفت تنها بر روی شن ها نوشت.
"امروز بهترین دوستم بر صورتم سیلی زد" آنها به رفتن ادامه دادند.تا به یک واحه رسیدندوتصمیم گرفتند تنی به آب بزنند.
آنکه صورتش سیلی خورده بود به درون آب پرید .اما نزدیک بود که غرق شود.
دوستش فوری خود را در آب پرتاب کرد و او را نجات داد.وقتی از آب بیرون آمدند.آنکه نجات یافته بود.بر روی سنگی حک کرد. "امروز بهترین دوستم زندگی ام را نجات داد"
دوستش از او پرسید:چرا وقتی تو را ناراحت کردم بر شن ها نوشتی اما این بار که زندگیت را نجات دادم بر سنگ؟
او در جواب گفت:وقتی کسی ما می رنجاند باید آنرا بر شن نوشت تا بادهای بخشش و گذشت آن را پراکنده و پاک سازد.
اما وقتی کسی کار نیکی برایمان انجام می دهد باید بر سنگی حک کنیم.تا هیچ بادی نتواند آنرا پاک کند.

یاد بگیریم دردهایمان را بر روی شن بنویسیم و شادیهایمان را بر سنگ حک کنیم.

می گن :
یک دقیقه طول می کشد تا شخص خاصی را بیابی .
یک ساعت تا او را ستایش کنی.
یکروز تا دوستش بداری.
اما یک عمر تا فراموش کنی!

شــــــــــــــــاد باشی
خدانگهدارت...

مهدی پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:21 ب.ظ http://margbar.blogsky.com

سلام

با درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد
ندانی که چه سخت است
یا علی

کامیار جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:41 ق.ظ http://kamyararyana.blogfa.com

ممنون که سر زدی .



و زیبا می نویسی .




بای .

[ بدون نام ] دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:04 ب.ظ

asaمترسک فهمیده بود که تا او هست کلاغ ها از گرسنگی میمیرند فردا صبح مترسک

ف.م سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:40 ب.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

بازم حرف دارم برای گفتن...

یاحق!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:19 ق.ظ

سلام امیدوارم در اینده همه چیز بهتر از گذشتت باشه حتی خاطراتت

کامیار پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:51 ب.ظ http://kamyararyana.blogfa.com

سلام . ممنون که سر زدی .



من با تبادل لینک مخالفتی ندارم .



بای .

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:11 ب.ظ



سلام
پشت پلکام عکست رو نقاشی کردم غزلک
تو رو می بینم تا وقتی چشم می بندم غزلک
یه پیام این تبسم که رو لبهای منه
خیلی وقته که به گریه هام می خندن غزلک

موفق باشید
یا علی


آریا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.jokdoni.blogsky.com

سلام ..من بروزم...خوشحال میشم بیای..منتظرم...

سروش عشق جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:44 ب.ظ http://rainiboy.blogsky.com

سلام عزیز
دنیا وفایی نداره زیاد غم گذشته ها و دیروزو نخور.

متشکرم که به من سر زدی.

[ بدون نام ] جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ب.ظ

شعر قشنگی بود....
پیش منم بیا...

بهزاد نوری چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:39 ق.ظ

من بازم اومدم
میخواستم بگم میشه این آهنگ رو به من هم بدی خیلی دوسش دارم قول میدم تو وبلاگم نزارم فقط میخوام تو کامپیوتر داشته باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد