kheyli bache porroo hasti......kam kam bayad ye tekun bedi be khodet ...............ba on hame ..............

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان می کنند

ajab :(

... پیشه ام نقاشیست
گاه گاه قفسی می سازم با رنگ،می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی ست
   دل تنهاییتان تازه شود
چه خیالی،چه خیالی... می دانم
پرده ام بی جان است
       خوب می دانم حوض نقاشی من بی ماهی ست...

شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس  بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا . . .

تو باشی باران باشد و یک جاده بی انتها
به دنیا می گویم:
خداحافظ...

هیچ عاملی چون رویا اینده ساز نیست. ارزوهای امروز واقعیت فردایند

voyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy

خواستنی بودن رازی ندارد. بدون اینکه در مورد دیگران قضاوت کنی به آنها نگاه کن.دنیا را همانگونه که هست ببین

خواستنی بودن رازی ندارد. بدون اینکه در مورد دیگران قضاوت کنی به آنها نگاه کن.دنیا را همانگونه که هست ببین

omidvaram ke be........................

یکی از آرزوهام دیر کرده بود فوری با خدا تماس گرفتم، گفت: تو یکی از چهارراهای اسمون پشت چراغ قرمز گیر کرده اگه عجله داری بیا دنبالش ، حالا دارم میرم سراغش....

taghriban motamen bodam akharin bare..............................................ehsas mikonam tasmime 2rosto gereftam

.........................................tavalodet mobarak ..... 

 

.................................................................................................................................

روزی دست پسر بچه ای که در خانه با گلدان کوچکی بازی می کرد، در آن گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید. اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند. پدر دیگر راضی شده بود به شکستن گلدان که تصادفا خیلی هم گرانقیمت بود، فکر کند. قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: دستت را باز کن، انگشت هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن. آن وقت فکر می کنم دستت بیرون می آید.
پسر گفت: "می دانم اما نمی توانم این کار را بکنم."
پدر که از این جواب پسرش شگفت زده شده بود پرسید: "چرا نمی توانی؟"
پسر گفت: "اگر این کار را بکنم سکه ای که در مشتم است، بیرون می افتد." شاید شما هم به ساده لوحی این پسر بخندید اما واقعیت این است که اگر دقت کنیم می بینیم همه ما در زندگی به بعضی چیزهای کم ارزش چنان می چسبیم که ارزش دارایی های پرارزشمان را فراموش می کنیم و در نتیجه آنها را از دست می دهیم

(به خاطر بعضی از چیز ها خیلی از چیز ها را از دست داد)